ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

پسرم جشن اسمت مبارک

ابوالفضل عزیزم بالاخره درستون رسید به (ض) و حروف اسمت کامل شد تو پسر قشنگم که اسمت رو خودت بلد بودی بنویسی ولی رسم بر این هست که وقتی حروف اسم هر دانش آموزی کامل میشه میتونن جشن بگیرن متاسفانه تو کلاس شما فقط شیرینی میاوردن و خبر دیگه ای نبود ما تصمیم گرفتیم اسمت رو روی برگه های رنگی پرینت بگیریم و به همه بچه های کلاس بدیم من با اسمت ماشین درست کردم 30 تا ماشین که بدیم به دوستات بعد هم روی یک مقوا بزرگ یه قطار درست کردم و روی هر واگن یکی از حروف اسمت و برای راننده قطار هم عکس خودت رو زدم  بابا هم شیرینی خرید هم واسه دفتر هم معلم و بچه های کلاس یه متن خیلی زیبا هم برای معلمت خوندی که معلمت خیلی لذت برد و میگفت کاش بقیه مادرها از شما یاد ...
28 فروردين 1396

نوروز 96

پسر گلم بعد از مدتها می خوام برام بنویسم بالاخره پاییز و زمستان رو پشت سر گذروندیم هم خوب بود هم بد بد به این دلیل که تو خیلی کم اشتها شده بودی و خیلی ضعیف و به همین دلیل خیلی مریض شدی مخصوصا توی اسفند که یه سر رفتیم اهواز برای عروسی امیر دایی بهمن تو هم حسابی سرما خوردی و بعد هم عفونت ریه خیلی داغون شدی خیلی ضعیف شدی و سه هفته طول کشید و مدرسه هم نرفتی من هم خیلی سختی کشیدم تا خوب شدی عزیز دلم خداروشکر به خیر گذشت از حدود 20 اسفند هم خاله مهسا اینها اومدن تهران که بعد برن اهواز ولی به دلیل شرایط بد خاله مهسا چون نی نی داره دکتر اجازه حرکت نداد و مجبور شدن چند روز تهران بمونن تو هم که به دلیل مریضی مدرسه نمیرفتی و حسابی با داداشت حال کردین 2...
16 فروردين 1396
1